امان از دل زینب
گفـت: تـا پیـاده نـروی نمـی توانـی درک کنـی ...
گفتـم: چه چیـزی را ؟
گفـت: ذره ای از شـوق زینـب بـرای زیـارت دوبـاره ی بـرادر را ...
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 2:4 عصر ] [ محدثه امیری ]
مرا ببخش
خدایا شرمنده ام...
میدانم تو رحمانی،رحیمی
ولی تا چه حد سوء استفاده !
ولی باز هم میگوییم
مرا ببخش...
بیا ببین چطور دلم شکسته...
چطورغرق شده ام بین هیاهوی گناهانم
چطور خسته شده ام از جدال عقل و قلبم
گمگشته ی این دنیای فانی ام...
پشیمونم...پشیمونم...
پشیمونم از این مسیر وارونه
از این که گم شده خونه
از اینکه از سر خودم زیاد
پشیمونم ولی بازم دلم قرصه...
یکی اون بالاست که همیشه هوامو داره
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 2:4 عصر ] [ محدثه امیری ]
اشک....
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 2:1 عصر ] [ محدثه امیری ]
زمستان
+ اگردرزمستان تسلیم شوید،
امیدشکوفایی بهار، زیبایی تابستان وباروری پاییزرا ازکف داده
اید!
مبادابگذاریددردورنج یک فصل زیبایی وشادی تمام فصلهای
دیگررانابودکند!
زندگی رافقط با فصل های دشوارش نبینید؛ در راه سختی پایداری
کنید، لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 1:58 عصر ] [ محدثه امیری ]
شب یلدا
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 12:19 عصر ] [ محدثه امیری ]
اربعین
هرچند که از جور خزان سوخته باغ
می گیرند از بوی گل خویش سراغ
هرچند به تن زخم و به دل غم دارند
جز زیبایی ندیده اند از این داغ !
یا زینب سلام الله علیکِ ادرکینا
واشفِ لنا عند الله فاِنّ لکِ عند الله شأنٌ مِن الشّأن
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 12:17 عصر ] [ محدثه امیری ]
زندگی
زندگی همهمه مبهمی از خاطره هاست...
هر کجا خندیدیم...هر کجا خنداندیم زندگانی انجاست...
بیخیال از همه تلخی ها...
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 12:8 عصر ] [ محدثه امیری ]
مسافر
تنهایم ...مثل همان مسجد بین راه...
هر کس می اید مسافر است... که میشکند
هم نمازش را...
هم دلم را.....
[ یکشنبه 92/10/1 ] [ 12:0 عصر ] [ محدثه امیری ]